...
...
ناجوانمردانه آغاز شد، در میان اشک و آه و یک هفت سین که مادرم کنارش نبود. مادر به دلداری خواهری شتافته بود که تنها 10 ساعت از فوت پسر جوانش می گذشت. پسری که 42 سالش پیش در چنین روزی برای نخستین بار در آغوشش گرفت و حالا به چشم بر هم زدنی در چند ثانیه از دسش داد. من 95 را سال ناباوری ها مینامم. باشد که بعد از این همه ناباوری هایمان سرشار از خوشی باشد.
کربن: دوستان دوده سال نو مبارک.
کربن: 94 سال سختی بود. هیچ وقت این سال را فراموش نخواهم کرد.
کربن: به اندازه دو دریا اشک ریخته ام در این 7 روز، روزهای شاد میخواهم. هم برای خودم هم برای خانواده و اقوامم.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |