مشتق و انتگرال و لگاریتم
مشتق و انتگرال و لگاریتم
اشنایی، در فضای شخصی مجازی اش، درباره نظام اموزشی کشور در گذشته، نظرش را این طور نوشته: مقطع دبستان بسیار اموزنده و مفید بود. تقریبا همه ی چیزها کاربردی بود . مقطع راهنمایی بدک نبود. مخصوصا کارگاهها و ازمایشگاه های عملی اش. مقطع دبیرستان افتضاح بود و هشتاد درصد چیزها فقط وقت تلف کردن بود و هیچ کاربردی در زندگی نداشت. در دانشگاه هم اوضاع بسی بدتر از دبیرستان بود و کلا خلاقیت را در فرد خفه میکرد.( چند نفر از شما در زندگی مجبور شده اید لگاریتم و مشتق و انتگرال بگیرید؟!)
به هر حال این یک نظر شخصیست و برای خودش محترم. اما ان جمله داخل پرانتز مرا یاد دو نفری انداخت که به وقت عاشقی، مدام مشغول حل کردن مشتق و انتگرال و لگاریتم بودند. شاید هم ان مشتق و انتگرال و لگاریتم شیرین ترین لحظه های زندگیشان را رقم زده! شاید هم الان که به ان فکر میکنند حسرت میخورند که چرا فقط مشتق و انتگرال و لگاریتم حل کردند و بس! واقعا چه کسی جوابش را میداند؟!