خودم نیستم
خودم نیستم
امروز در خانه ماندم
حالم به غایت بد بود از دکتر بازی و این چیزها هم خوشم نمی اید
فهرست کارهای عقب افتاده چه شخصی و چه کاری سر به فلک میکشد!بعضی ها در صورت تاخیر بیشتر ممکن است منجر به ضرر مالی شود ولی من یارای انجام ان را در خودم نمیبینم
یک رخوت و سستی و بی حوصلگی شیرینی حس میکنم دلم تنبلی و لوس شدن میخواهد
حالم بد میشود که در این بهار زیبا باید هرروز ان لباسهای اداری مسخره را بپوشم و بروم سر کار
چرا زندگی انقدر مزخرف است
چرا همه چیز بی معنی است برایم
دیشب توی اینستا دنبال دوست و اشنا میگشتم به نظر می اید همه خوشحال و خندان هستند و غمی ندارند خدا را شکر
من چرا زود مریض میشوم همه اش از اعصاب است
دلم برای شوهر جانم میسوزد یعنی با من خوشبخت است؟؟
دیروز دل درد شدید داشتم امروز هم حس میکردم دل و روده ام قفل شده است نمیتوانستم تکان بخورم
مختصری به امورات منزل رسیدگی کردیم تا از ان اوضاع بی سر و سامانی و اشفتگی خارج شود
پرت و پلا گفتم نه؟؟؟