36
36
نمیدونم. بهش شک دارم. یجورایی شک دارم گرچه میدونم همچین آدمی نیست! گرچه تنها چیزی که ازش مطمئن بودم همیشه همین بود که آدم دروغگو و خیانت کاری نیست ! نمیدونم .. جدا نمیدونم ! از یطرف حرفای اون شبش روی مغزمه از یه طرف فکر میکنم میتونست بهم نگه ! به عید یکسال پیش فکر میکنم که درباره اون دختره حرف زد وگفت دوسش داره! به اینکه همیشه میخواد با این حرفا اذیتم کنه و عکس العملمو ببینه ! به اینکه ایندفه که حرف اون دختره که بهش گفته بود "خشگل شدی !" رو برای هزارمین بار زدم و برعکس همیشه نگفت ما که رابطه ای نداریم ! نگفت زندگیش به من ربطی نداره ! خندید که به چه چیز مسخره ای گیر دادم. که اگه بهش هیچی نگفته واسه این بوده که دختره اونقد داغون بوده که ج نمیداده فکر میکردن داره شاخ بازی درمیاره .. به اینکه باز اون "من" ِ آخر حرفاش برگشته ! "زشتک ِ من" =)))) به اینکه تو ج یه سوالم دوپهلو گفت "آدم وقتی کسیو دوست داره .. " و من نفهمیدم منظورش خودم بودم یا خودش ..
داشتم با پارسا حرف میزدم. داشتم سره فینال چمپیونزلیگ باهاش بحث میکردم. گفت شرط ببندیم و جفتمون یاده همون عید پارسال افتادیم :))) یاده اون شرط مسخره که باهاش بسته بودم و خوب شد نباختم. گفت که چقد احمق بوده که همچین شرطی گذاشته بوده ! :)) یجورایی همین شرط شد استارت رابطم با سپهر ! که بهم پیام داد :))) بعد بحثمون کشید سر قدیما .. سر همون موقع ها که با هم دوست بودیم هممون ! که چقدر بیتربیت بود ! که چقدر سپهر مودب بود ! :))) خندید گفت اون موقع ها دلش گیر کرده بود میخواست مودب جلوه کنه :) کاش هنوزم دلش گیر کرده بود :))) فقط فرقش با الان اینه که اون موقع ها نمیدونست عاشقشم و الان میدونه ..
اما هرچقدر آدم بدی باشه .. هرچقدر اخلاقش ناجور باشه .. من نباید اینو یادم بره که آدمیه که از دوم دبیرستان عاشقش شدم ! نباید یادم بره آدمیه که جز من با کسی نبوده ! نباید یادم بره آدمیه که فقط به من اطمینان کرده و من نزدیک ترین دختر بهشم ! نباید یادم بره که خیلی خیلی خیلی موقعیتای بهتر از من میتونه داشته باشه و خیلی راحت تر میتونه با کسی باشه تا من .. مهم تر از همه نباید یادم بره که من بدون اون نمیتونم زندگی کنم ! نباید یادم بره که همه زندگیمه ،همه فکر و ذکرمه .. همه چیزیه که میخوام ! نباید ایندفه دیگه خرابش کنم ..
واقعا عاشق شدن این شکلیه؟!