شاهنامه به نثر از محمد دبیرسیاقی، نشر قطره
شاهنامه به نثر از محمد دبیرسیاقی، نشر قطره
از آن جا که این بنده از نشست ادبی پویش در بهبهان دور افتادم و دریغم می آید که سخن از شاهنامه را در این وبلاگ ناتمام رها کنم، بر آن شدم تا این فعالیت را با نقل شاهنامه به نثر از کتاب محمد دبیرسیاقی ،نشر قطره ادامه دهم. امیدوارم مورد پسند دوستان و همراهان عزیزم قرار بگیرد.
پادشاهی کیومرث
سخن سرای نامی ایران ز گفتار دهقان ، پژوهنده نامه باستان ، چنین روایت کرده است که نخستین کسی که رسم فرمانروایی و داشتن تاج و تخت آورد کیومرث بود . آنگاه که آفتاب به برج بره رسید و ماه فروردین آغاز گشت و بهاران مایه از سر گرفتن جوانی جهان شد ، کیومرث نیز فرمانروایی را آغاز کرد .منزلگاه او ابتدا کوهساران بود و تنپوش از پوست پلنگ داشت .
سی سال باشکوه تمام بر جهان فرمان راند .دد و دام نزد او آرام گرفتند .کرنش و تعظیم آنان به شاه جهان مردمان را به پرستش و آیین و کیش رسانید .
کیومرث پسری داشت خردمند و خوبروی به نام سیامک که مایه آرامش روان و آسایش جان پدر بود .شاه را دشمنی نبود جز اهریمن زشتکردار بداندیش که در آتش حسد و کینه میسوخت و در بدنهادی میبالید . بچه ای چون گرگ درشت اندام داشت و سپاهی گران .لشکر خویش گرد آورد و قصد به دست آوردن تاج و تخت شاه کرد ، بسیار کس به وی پیوستند و او با همگان از نیت خود سخن گفت و پرده از رازدل برداشت و جهان را پر از آوازه خود ساخت .کیومرث را به خاطر نمیگذشت که در درگاهش دشمنی چنین سهمگین و درنده خوی باشد . اما سروش فرشته پیام آور ، بیدرنگ به نزد او آمد ، به هیئت و شکل یکی از پریان ، در خالیکه پوست پلنگ بر تن داشت و کیومرث را از نیت دیو نابکار و اعمال پسر بدنهادش آگاه ساخت .