شاهنامه به نثر،بخش دوم
شاهنامه به نثر،بخش دوم
سپاه او از آدمی و پری و پلنگ و شیر و دیگر درندگان فراهم آمده بود .با چنین لشکری روی به جنگ آورد . دیو ناپاک با ترس و باک به مقابله آمد . درندگان و ددان در دیوان افتادند و هوشنگ مانند شیر بر دیو تاخت و او را گرفتار کرد و به بند کشید . پس به انتقام خون پدر سر از تنش جدا ساخت و با پیروزی از آن نبرد باز آمد .
کیومرث را روزگار پس از این انتقام گیری به سر آمد . برفت و جهان را از خود به میراث نهاد و راه سود بردن و بهره گرفتن از زندگانی را به دیگران آموخت اما خود از مایه خویش (عمر) خورد و آن را به پایان رسانید .
آری جهان سراسر افسانه است ، بد یا خوب ، بر هیچکس وفا نکند و با هیچ کس نماند .
پادشاهی هوشنگ
پس از مردن کیومرث فرزند زاده او هوشنگ به شاهی رسید.تاج بر سر نهاد و چهل سال ملک راند .چون به جایگاه بزرگی نشست مردمان را گفت ؛ من فرمانروای هفت کشورم و به فرمان خدای توانا و دانا آماده عدالت گستری و بخشش هستم .پس به آباد کردن جهان پرداخت و داد ورزید ،آهن از سنگ جدا کرد و آن را سرمایه دیگر امور فنی قرار داد و با آهن پیشه آهنگری را بنیاد نهاد و تیشه و تبر و اره و دیگر افزارهای لازم از آن ساخت . سپس به آبیاری و جاری ساختن آب در جویها و رودها پرداخت و با روان شدن آبها کار کشتن و درو کردن و زرع و آغاز گشت و از این رهگذر همه کس توفیق یافت که از دسترنج خویش نان تهیه کند .
پادشاهی هوشنگ
تا آن زمان خوردنی از میوه درختان بود و زندگی مردمان همانند دوران جدش کیومرث چنانکه باید سامانی نداشت . لباس از پوست جانوران و برگ درختان داشتند اما پرستش ایزد پابرجا و استوار بود .
آتش را از سنگ هوشنگ بیرون کشید ، بدینگونه که روزی با گروهی در کوهسار میگشت ، ناگاه مار سیاهی قوی و دراز اندام با چشمانی چون دو چشمه خون سرخ به حرکتی سریع پیش روی آمد . هوشنگ سنگی برگرفت و برمار افکند تا او را بکشد .مار به چالاکی پیش از فرود آمدن سنگ بجست و کشته نشد ، اما از برخورد سنگ پرتاب شده بر سنگهای زمین جرقه آتشی پدیدار گشت و هوشنگ راز به دست آوردن آتش را دریافت . پس از آن هر که آتشی میخواست آهن بر سنگ می زد و به دست می آورد . شاه خدای را سپاس گفت و به مردمان یادآور شد که این فروغ و روشنایی ایزدی است که پروردگار جهان ما را هدیه فرموده است.آن را محراب پرستش قرار داد همانگونه که حجرالاسود خانه کعبه محراب تازیان است .سپس شب هنگام جشنی ترتیب داد و آتش افروخت و نام آن جشن را سده نهاد .