تو را ه همش فکر میکرد م که امیرم اینجا نو شته اما امیر رم این ادرس رو ند ا ره....
مید ونی پدر دلم برای امیرم خیلی خیلی تنگه ... اما رفتار ش همش بی تفاوتیه .. .حتی ال اان
که براش نوشتم میرم سر کوچه ازش خجالت کشید م حس کردم به زور خودم رو بهش میچسپونم ....
پدر مثل غریبه ها میگه ببخش که مزا حم شد م .. و همینکه امد با دعوا امد .....
الا ان هم از بعدظهر جوابم رو ند اده ....
بغض کرد دم .... وقتی چند روز تنها م میزا ره ازش عصبی میشم از اینکه من رو از خودش
محروم کرده ازش عصبی میشم.... دوست د ار م همینکه میاد محبت کنه اما برعکس تازه
دعوا هم میکنه ....
حتی فرصت نیمده که بهش بگم که دلم براش تنگه ... .
د ا رم گر یه میکنکنم .......
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |