5شنبه 95/03/06
5شنبه 95/03/06
این چند وقت پر اتفاقات تازه بود ... بخاطر میهمانان عالی رتبه شرکت که مدیر شرکت رو بشدت درگیر خوردش کرده بود درصدد کمک بر آمدم سفارش میز کنفراس 30-40 نفره ،سفارشی نبود که همه جا آماده باشه اما به لطف همتم و تبحرم تو سفارش و مذاکره شرکتی رو پیدا کردم که گفت می تونه میز مورد نظرمون 3 روزه تحویل بده ...بعد مذاکرات لازم قرار شد از فضامون برای طراحی عکس بفرستم -شماره همراهی رو بهم داد که گروه تللگرامی شرکتشون لینک بود گفت طراح و بقیه اعضای شرکت بهش دسترسی داشتن(من با مدیر فروش صحبت می کردم) ....بعد چند ساعت از اون شرکت به همراهم زنگ زدن که طراحا آماده است می تونم ببینم از تلگرام من از مدتها پیش توسط آی تی شرکت رو سیستم محل کارم نصب اون لحضه که قرار شد عکس های طراحی ارسال بشه مدیر پشتیبانی تداراکات و منابع انسانی تو اتاقم بودنم تلفنم که قطع شد به همکارا گفتم عکسا رو از طریق تلگرام فرستات ...عکسا با یه شماره دیگه ارسال شده بود... تا عکسا لود بشه من تشکر کردم و همکارا که پشت من ایستاده بودن منتظر عکسا بودن پیغامی امد که منو شوکه و خجالت زده کرد ( خواهش عزیزم می تونی منو با اسم کوچیک صدا کنی اسم من ....)نمی دونستم چی بگم ارتباطات شخصی من به کسی ربطی نداره اما من صنمی با اون شخص نداشتم و قرار گرفتن تو اون موقعیت جلو چشم همکارا اصلا خوشایند نبود هر چند در سکوت کسی چیزی نگفت شاید اونا هم شوکه شدن همکار جدی مثل من به کسی اجازه نمیداد ....بعد انتخاب طرح مورد نظرمون و ارسال عکس به شماره شرکت طراح ،هر دو شماره رو بلاک کردم از ادمایی که حد و حدودشون رو نمی دونن خوشم نمیاد بخصوص اینکه با کار که کرده بود حس بدی بهم دست داده بود...
حتی تلفن های اون شرکتر و که به موبایلم میشد پاسخ ندادم چون تا اماده شده سفارش کاری نداشتیم ... مگه اینکه به شماره شرکت زنگ میزد ...
البته اون آقا چند باری تماس گرفت ... که یه بار که تو سرویس بودم این گوشی قدیمی که الان دستمه تاشو و تا زمانی که باز نکنم شماره رو نمیبینم و چون همکارا خواب بودن مجبور شدم سریع باز کنم و پاسخ بدم....
و بعد اینکه اعلام کرد سفارشمون آماده است گفت مطمینه من رو میشناسه صدام و چهره ام تو عکس براش خیلی آشناست بهش گفتم اشتباه می کنه ... و بعد با اسم کوچیک صدام کرد و گفت که چهره ام خیلی جذابه و تعریف های الکی که اغلب آقایون برای حربه مخ زدن استفاده می کنن ....گفتم نمی تونم تو سرویس صحبت کنم ... قطع کردم و دوباره زنگ زد که پاسخ ندادم ...فردا با شماره محل کارم تماس گرفت و خواهش کرد از بلاک خارجش کنم برام عکس خودش رو فرستاده...نپذیرفتم ازش پرسیدن با همه مشتریا اینجوری تا می کنه ...شاکی شد که شما خاصی و چرا انقدر سعی می کنم بد اخلاق باشی در حالی که نیستی گفتم خوشایندم نیست ادامه بدم ...
سفارش ما امد نصب شد و چند روزی همکارش برای هماهنگی نصاب و فاکتور تماس گرفت بعد چند روز دوباهر تماس گرفت و خواهش کرد همدیگر ببینیم ....یا لااقل فرصت بدم خودش ثابت کنه ...خیلی اصرار کرد بهش گفتم باعث شده آبروم پیش همکارام بره عذر خواهی کرد ... خسته ام از حرفای تکراری از ادمایی که اعتماد بنفس کاذب دارن از اینکه فکر می کنن در هر شرایطی حق دارن هر دختری تو هر سنی پیشنهاد بدن .... نمی خوام راجع... فکر کنم اگه قرار باشه به همه این ادما فرصت بدم روزم پر از این آدماست.... دوباره تنهایی رو به هر ادمی ترجیح میدم .....................
خدایا..... هستی و من تنها نیستم همیشه هستی ازت متشکرم برام بمون همیشه کنار این تنهای تنها.....