- مي خواهم مادي شوم. مادي محض. ديگر به هيچ قدرت بي نهايتي فكرنخواهم كرد. به هيچ اجابتي اميد ندارم ديگر به هيچ چيز و هيچ كس متوسل نخواهم شد.
- خدايا! چرا هر كس از تو دم زد به من ظلم كرد؟
-هواي تهران خوب است، پيانو تمرين مي كنم و مي روم سركار، جمعه ها هم اسكواش مي روم. سرم گرم است و براي خودم خوشم.
- چقدر خوب مي شد اگر مي توانستم با حقوقم فقط برم سفر. تنها و با يك كوله پشتي.
-هفت هشت ماه است مشهد نرفته ام در صورتي كه مطمئن بودم يك ماه هم طاقت نمي آورم، انسان به همه چيز عادت مي كند.
- انقدر شيريني مي خورم احساس مي كنم در يك قدمي ديابتم.
- اين پرنده اي كه از ٩ شب در حياطمان چهچهه مي زند.. يادآور ارديبهشت ٦ سال پيش است برايم كه تا نيم شب روي ميز ناهار خوري پر از كتاب براي كنكور مي خواندم. يك نفس و خستگي ناپذير. چقدر آن روزها دورند. انگار خاطرات مادربزرگم هستند.