صبح سمرقند
صبح سمرقند
پیشکش به همدلان و همزبانانم در پهنهی زبان پارسی
و با سپاس از استاد ارجمندم محمدکاظم کاظمی که مرا به این پهنه پیوند دادهاند.
لبت شیرین و شعرت نوبرانه، قند در قند است
به دامانم بیفشان، توتهایت دانهای چند است؟
خراسان منی، تا ماوراءالنهر چشمانت
بنوشان مستیام، هر بوسهات صبح سمرقند است
بیا بیمرز زیر سایة تاک هَری بنشین
مرا چشمی که هامون و تو آغوشی که هلمند است
بتازان رخش را محبوب من، از تابران و توس
بیا سوی سمنگانم، که این آغاز پیوند است
بخوان از رودکی تا بوی جوی مولیان آید
به چنگ و نغمههای دلکشت، هر چند ترفند است
شفابخش است نقل پارسی، شیریندهان من
بیاور شربتی از شعرهایت، عین گلقند است
گلاب و سیب سرخ و زعفران و آهوی وحشی
برآ خورشیدم، این سامان به دیدار تو خرسند است
وطن یعنی من و تو، همدلیها، همزبانیها
اگر آتش بیفتد بین ما، مخصوصِ اسپند است
#سعیده_موسویزاده
تهران، فروردین 1395