صدای دل مهسا
صدای دل مهسا
اصلا یادم نبود .....
اصلا به کل از ذهنم خارج شده بود که از متن خود کشی من بدش میاد ...
وقتی خوند ....وقتی فهمید ، انگار دلش برام سوخت ....!!!
یه جورایی محبت همراه با دلسوزی ؟؟؟!
تا حالا درکش کردین ؟؟؟؟!!!!اینکه کسی به جای شما غصه حال و روزتون رو بخوره !!!
و برای حالتون شعر بگه ....
نمیدونم شاید اطرافیانم بیشتر از خودم شاهد حال من هستن ، برای همینه که اون پست رو حذف کردم !!!شاید نمیخواستم بیشتر از این از درونم با خبر باشن .....
این شعرو از طرف من با مخاطب " اقای عزیز " سروده ....
دلم بسی تنگ شده برای حال و هوای تو
ب هرکجا که بنگرم صدایه نغمه های تو
چشم تر کنم و دل بشویم ز فراق
زنده ام ب لحظه ای ک رسد خبر از برای تو
هزار سال گذشته از طنین خنده های تو دراین فضا
لحظه ای وصال رغم مخورد،سپرده ام دل ب صدای پای تو
نفسی نمانده دراین جسم بی نفس،نفسا
از بس که دم زدم ز سوز و نا و نوای تو
خشک شد چشمه ی چَشمم بس ک گریانم
بیا تا چوباران تر شود چشمم ب دعای تو
سرت ب کدام ستاره منیر گرم گشت ک اینچنین
براندی مرا زخود ک سوختم از طعنه های تو
شاعرا رسم عاشقی عجب بی مروت است و بی وفا
در بهار عاشقی بزند برجگرت زخم درایه تو...
شاعر : محرم صدای قلبم ، ا.شاعری ....!!!
کپی از شعر ممنوع !!!!!!!!!!!!!!!!