خر چه داند قیمت نقل و نبات
خر چه داند قیمت نقل و نبات
زن سی و چهار ساله با چهره آفتاب سوخته و نازیبا
با دخترهای نوزده و بیست ساله ی دانشجو هم اتاقش کرده بودن.
شکایتِ منو به مسئول خوابگاه می کرد که شورتک پوشیدن بی حیاییه.
به من می گفت: "از زیر چادر نماز معلومه. نماز سکسی می خونی."
خودش اما نماز نمی خوند.
چیزی نمی گفتیم چون وضعیتِ خوبی نداشت.
خانوادش فرستاده بودنش به شهر تا کارگری کنه و واسشون پول بفرسته.
یه بار با هم در آشپزخونه بودیم
یه خانم از سوئیت جفتی برنجِ ساده گرم می کرد. به اون خانم تعارف کرد.
می دونست و می دونستیم که همین هم واسش غنیمته.
تعارف رو رد کرد و بعداً به من گفت: "نگاه کن چی می خوره؛ تعارف هم می کنه."
خب معنی محبت رو هر کسی نمی تونه بفهمه.
نیت رو نمی شه درک کرد وقتی آدم نفهم باشه.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |