بهانه ی سی و سوم
بهانه ی سی و سوم
به بهانه ی خواندن عقاید یک دلقک:
"معجزه کرد" تنها جمله ای بود که توانستم برای وصفش استفاده کنم. مگر یک نویسنده چقدر می تواند تخیل داشته باشد؟
نه لوکیشن زیادی داشت و نه تکاپوی جسمی زیاد. ولی فوق العاده بود. یک عشق، در فضای ایران زیاد مثل بیستمین استکان چای در روز می ماند اما چنین عشقی در آلمان، مثل یک فنجان چای داغ در هوای برفی است.
عقاید یک دلقک هاینریش بُل را باید خواند البته با ترجمه ی جناب شریف لنکرانی.
رمان کم نظیری بود. چه از لحاظ فرم و چه محتوا. فکر می کنم با ذهن ایرانی ها هم سازگار باشد.
"معجزه کرد" تنها جمله ای بود که توانستم برای وصفش استفاده کنم. مگر یک نویسنده چقدر می تواند تخیل داشته باشد؟
نه لوکیشن زیادی داشت و نه تکاپوی جسمی زیاد. ولی فوق العاده بود. یک عشق، در فضای ایران زیاد مثل بیستمین استکان چای در روز می ماند اما چنین عشقی در آلمان، مثل یک فنجان چای داغ در هوای برفی است.
عقاید یک دلقک هاینریش بُل را باید خواند البته با ترجمه ی جناب شریف لنکرانی.
رمان کم نظیری بود. چه از لحاظ فرم و چه محتوا. فکر می کنم با ذهن ایرانی ها هم سازگار باشد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |