676)
676)
تنها پیشرفتاییکه داشتم عبارت بودند از
یک گرفتن مدرک کارشناسی
بعد یاد گرفتن شنای قورباغه و کرال پشت و کرال سینه
و سوم گرفتن گواهینامه ی رانندگی
دیگه جز این همش درجا زدنای بی فرجام
با این حال درجا زدنامم اگه مساله ازدواجم باشه از ثبتش تو دفتر
خاطراتم هیچ امتنایی نمی کنم
در کل ازدواجم هرچی بود حس حماقت ندارم راجع بهش
یه دوستی خوب بود بین من و همسرم که مسیرش جدا شد و.....
اما اما بعضی حماقتها هست بعضی درجا زدنا هست هرچند تو بازه ی زمانی کوتاهی
بود مثلا ده دوازده روز
ولی از ثبتش بدم میاد
قبول اینکه احساساتم به سخره درومد خیلی برام سنگینه
اینجا اسم واقعیم لو می ره ولی بره کمیت خواننده هام کمه
دیشب آهنگ نگارا نگارا مرو از برم پخش می شد از تلویزیون
گفتم ای وای اینو عوض کنین اه اه بدم میاد از این آهنگه
خواهرم گفت چرا قشنگه که داره واسه اسم تو می خونه
گفتم خیلی هم بده بدم میاد ازش
یاد آذر نودو چهار یعنی پارسال می افتم
یاد اون پسر بیشعور وای خدا
چه جوری خرم کرد گفت چشات غوغا می کنه اسمت قشنگه این آهنگو
برام فرستاد
بیشعور چقدر شعر فرستاد
برام
دید نه من نه باهاش دست می دم و نه .......
اونطوری بی هیچ حرفی رفت آی سوختم آی آتیش گرفتم
هیچ موقع اینطوری خر نشده بودم تو زندگیم
هیچ موقع این قدر حماقت نکرده بودم
اون ده دوازده روز آخر آذر یه دوستی کوتاه
درست شب چله تموم شد قلبم درد گرفته بود بس که گریه کرده بودم
اون حماقت ارزش ثبت تو وبلاگم و نداشت خیلی تحقیر آمیز بود
ازدواج نافرجامم طلاقم خیلی خیلی ناراحت کننده بود
ولی این اندازه حرصم نداد اینطور حس خر شدن بهم دست نداد
خلاصه باعث شد از هرچی مرد اردیبهشتیه متنفر شم از هرچی 63ایه
عقم بگیره از هرکی دوستار شعر و شاعری بدم بیاد .
از این شعر نگارا نگارا مرو از برم هم که اصلا دیگه خیلی خیلی بدم میاد
کم مونده از اسم خودمم بدم بیاد یاد اون خر بیشعور انترمی افتم.
اه یه دفعه اعصابم به هم ریخت....