امروز آسمون سرماخورده بود ، ابری بود و یه باد جالب داشت .. رعد و برق هم داشت .. غروب بارونی شد .. شالمو انداختم سرم و رفتم رو بالکن ایستادم تا بارون بخوره تو صورتم .. حس خیلی خوبی داشت .. هی نفس عمیق و هی لبخند .. هی حال و هوای پرواز و هی هیجان .. پر از انرژی بود :)
آروم زمزمه کردم : باران تویی .. به خاک من بزن ..
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |