121
121
یکشنبه یه جای مزخرفی رفتم... اوووففف... یعنی فقط خداا رو شکر که اتفاق خاصی نیفتاد.. خدا شکرت واقعا
چیزی که اعصابمو بهم میریزه اینه که همش یادمه اون لحظات رو و اینکه.. اووممم.... نمیدونم.. یه جوریه.. انگار واقعی نبوده.. خیال بوده... عادی باش برخورد میکنم... و نباید برام عادی باشه..
باید خودمو تنبیه کنم... بزنم خودمو... باید هزار تا بلا سر خودم بیارم ...
خدا رو شکر که چیزی بینمون اتفاق نیفتاد... یه وقتایی هم مث اینکه زیادی به آدما خوش بینم..
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |