تفال اول 1395
تفال اول 1395
طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار که در برابر چشمی و غایب از نظری
هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
ز من به حضرت آصف که میبرد پیغام که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری
بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری
به بوی زلف و رخت میروند و میآیند صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی که جام جم نکند سود وقت بیبصری
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند چرا به گوشه چشمی به ما نمینگری
بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن و از این معامله غافل نشو که حیف خوری
طریق عشق طریقی عجب خطرناک است نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری
به یمن همت حافظ امید هست که باز اری اسامر لیلای لیله القمر
بیمن همت حافظ امید هست که باز
اری اسامر لیلای لیله القمری
با کمک و یاری مبارک حافظ این امید میرود که از طریق همان عشق ورزیدن به مخلوقات خداوندی و استفاده از برکات او را به کار گرفته و در شب مهتابی به یمن همت الهی حافظ لیلای خود را ببینی و با او هم صحبت شوی و در همین شب روشن مصاحبت معشوق نصیبت شود .در اینجا منظور از شب مهتابی همان روشنایی عشق و منظور از لیلا همان دست یابی به بهترینها ی زندگی یعنی سعادتمندی و منظور از مصاحبت معشوق در آغوش گیری شاهد خوشبختی و نیک نامی و محبوبیت و بی نیازی و توانمندی است.