حال که همه چیز در ظاهر خوب است، میگویم ظاهر چون چشمان ما تنها ظواهر را میبیند
میگفتم : حالا که همه چیز خوب است نمیدانم چرا کمتر بهانه برای نوشتن دارم!
این البته برای من خوب است ... با دختری آشنا شده ام که انگار کمی حال مرا بهتر کرده است
او هم از قبیله غریبان و عشیره شب زدگان است
اما عاشقش نیستم . او را نمیدانم! اما من نیستم . این را به او هم گفته ام
نمیخواهم که مسبب حال خوب من بشود و من سبب حال بد او
خدا کند که اگر پایان تلخی برای او دارد این رابطه همینجا تمام شود
من به فکر خود هستم ، من همیشه محاسبه گر خوبی بودم ، میدانم که تنها نمیمانم و خدا با ماست
راستی بدبختی سبب ساز نزدیکی به خداست و خوشبختی بلعکس آن؟
من فکر نمیکنم ... در هر دوی این شرایط میتوان به خدا نزدیک بود و شاید در شرایط خوشبختی
حفظ آن مشکل تر باشد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |