برای اون که خودش میداند.
برای اون که خودش میداند.
همیشه به عشق واقعی و اینکه یه روز سر راهم میاد معتقد بودم دنبال کس خاصی نیودم فقط اینکه همش بخنده چشماش به بزرگی دریا باشه و چشم ابرو مشکی باشه همین همیشه چشمت دنبالش هست نه چشم چرونی دنبال دو تا چشم آشنا کسی که با یه لقمه نون عشق بسازه یه اتاق ساده باتو براش دنیا باشه دنیا رو در لحظه زندگی کردن چقدر خوبه برای لذت بردن از این دنیا نه گناه لازم داریم و نه ابزارشو و نه ماشین و خونه آنچنانی و نه پول هنگفت زیر بارون قدم زدن با عشقت برف بازی مثل بچه ها وای بالارفتن از درخت گیلاس خانه مادربزرگ دوباره بچگی کردن و بزرگ شدن با عشقت آخ که چه شیرین میشه زندگی تمام لحظه هات میشه بهشت خدا نصیب همه بکنه چنین زندگی رو چنین روح آزادی که درگیر هیچ نوع مذهب و دین و اقلیتی نباشه عشق خدا والاترین مذهب و دین هست اینها وسیله های درک خدا ورسیدن به ذات و درک دنیای زیبای فرمانروای قدرتمند هستی دلم تنهایی میخواد تنها که میشوی با خودت دوست میشوی عاشق میشوی بدنیال یکی میگردی که مثل خودت باشه عاشقش بشی همه دنیات بشه و عاشقانه دوسش داشته باشی آخ که عاشق که باشی دنیا چقدر زیباست حتی نفس کشیدن هم کیف خودش رو داره دنیا یه جور خوبی دور ورت رنگی میشه از اونهایی که با عشقت هستی نورانی میشه رنگی میشه انگار تو بهشت هستی و خودت خبرداری انگار میدونی که نمردی تو بهشت وارد شدی ممنون خدا از این همه نعمت هات بوی باغ مادربزرگ تو مغزم نقاشی شده بوی خاک باروون زده لبخند اولین عشقت مگه میشه از یادت بره اولین بار که دیدمش با دوستش برای گرفتن کپی اومده بود مغازه ما قد متوسط لاغر و هی میخندید دوستش چیزهایی میگفت از مدارو چاپش و من به یکباره خشکم زد لبخند زیبا چشمهایی به زیبایی آهو و لبخندش زیباترین خنده ای که دیدیم مثل یک گل میشکفت چیزی نمیگفت با پاهاش بازی میکرد میگفت که دیره عجله داره میخواد بره و این اولین دیدار ما بود رفت چن روز دیگه تو خیابون دیدمش همون کاپشن رنگ جگری تن داشت کفشهای ورزش که نشان از شلوغی و زرنگی و چشمهای خوشگلش که دنیامو تو ش دیدم تو خیابون دیدمش با دوستم تو ماشین دور دور میزدیم وسط خیابون سرمو از ماشین در آوردم و گفتم چه خوشگله چه چشم و ابرویی برگشت یه فحش جانانه نثارمون کرد خشکمون زد نمیدونم شناختم بعد یه لبخندی زد و در رفت ندیدم کجا میره ولی رفت
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |