دیدمش:(
دیدمش:(
امروز باز دیدمش ...
اما امروز حتی رهگذریم نگاش نکردم...توی دلم گفتم برو گمشو دیگه نمی خوام ببینمت
!!!
مثه همیشه سرعتو کم کرد ...نگاهشو احساس می کنم!
ولی من ن اخم کردم ن نگاه کردم فقط گذشتم مثه خیلی چیزای دیگه...
دلم می خواد زار بزنم به حال خودم...
زار بزنمو زار بزنم تا بمیرم...
خستم...
خیلی خسته...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |