دیروز رفتیم با خاله هام دلمه درست کردیم بدک نشده بود ولی به خوشمزگیه دلمه های عمم نبود...
ولی در کل خوب بود:)
خالم رفته بود یه جایی بعد یه شلوارو لباس دیده بود می گفت برای من قشنگه برام اورده بودو وقتی دیدیم خیلی بهم میاد خریدیم و خیلیم بهم میومد...
امممم
حرف دیگه ای نیس جز دوری ...
این روزا هر چیزی اراده کنم برام جور می شه نا خود اگاه بدون اینکه حتی به کسی بگم و برام جالبه این موضوع:)
تصمیم دارم توی ماه رمضون نمازامو بخونم البته اگه بتونم سر قولم بمونم خوبه...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |