نگفتهایم به جز شعرِ صاف و ساده هنوز
نگفتهایم به جز شعرِ صاف و ساده هنوز
بیا که مانده شرابی به جامِ باده هنوز
بیا که عشق به امیدت ایستاده هنوز
ببین که بی تو چه بر ما گذشته ...، میبینی ؟!
پُریم از غم و از بغضِ بی اراده هنوز
اگرچه بالِ پریدن پریده از کفِ ما
و ماندهایم در آغازْ راهِ جاده هنوز
ولی امید به دیوانِ ما نمیمیرد
خوشیم، خوش به همین دولتِ نداده هنوز
چه روزها که گذشت و غمِ تو کهنه نشد
فلک به عشق و وفا مثلِ من نزاده هنوز !
زمان زمانهی نامردمیست، اما ما
نگفتهایم به جز شعرِ صاف و ساده هنوز
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |