الان چرا اخه ؟
الان چرا اخه ؟
کاش فقط یکی بود که دلشوره ی شبامو آب بپاشه بشوره ببره
کاش فقط یکی بود که یه کم یه ذره یه نمه با حرفاش آرومم کنه حتی اگه بگه بیخیال لق همه چی
کاش می گفت ببین آروم باش این فکر که بعد هر دلشورت یه اتفاقی افتاده شر و وره
کاش ای خدا کاش ای خدا کاش ای خدا بعد این ای کاشا می زدی رو شونم می گفتی من هستم پسر
ای خدا ای خدا چه قدر دلم شوره تطمئن القلوب چه قدر چه قدر چه قدر ...
+اگه الان یکی بود ک بش بگم فالمو بگیره . یا نمی دونم . یا جدن نمی دونم . چرا انقدر زود خودمو می بازم
چرا حرفای امیدوارکننده ای که عصریه به عین گفتمو کسی نیست که به من بگه ؟
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |