می خوام بگم خیلی وقته .
می خوام بگم خیلی وقته .
ولی من چار پنج سالم بودم داشتمت .
یادمه که داشتمت .
ولی اسمتو بلد نبودم .
ولی می دونستم حتی عروسکام یه اسم دارن بالاخره .
برفی ، قهوه ای ، عروس خانوم ، رعنا .
فقط یه عروسک بود که هیچوقت نتونستم براش اسمی بذارم . یعنی هی روش اسم می ذاشتم و هی می دیدم چه قدر بهش نمیاد . ولی خب اون عروسک بود و هست و اون بزرگ نشد هیچوقت و من باهاش بزرگ شدم و هنوزم اسمی نداره و بهش می گم خرس کوچولو پیرن آبیه .
بله اون عروسک یه خرسه .
ولی من اسمشو می ذارم علی :|
اره پست حتی اونجوری که خودم می خواستمم پیش نرفت :))ولی ما الان یه علی کوچولوی پیرن آبی داریم که داریم ورزشش می دیم :))
+در ادامه می خوام بگم بیا . نبودنت خلمون کرد .
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |