گزارشی پیرامون یک امتحان امادگی دفاعی هماهنگ لو رفته ، قبل و بعد
گزارشی پیرامون یک امتحان امادگی دفاعی هماهنگ لو رفته ، قبل و بعد
بعد ساعت 10 رفتیم یه دوری بزنیم تو حیاط بچه ها گفتن فهمیدین چی شده؟ سوالا لو رفته برگردوندن سوالای جدید بفرستن :|:|:|:| اوووو فاک ... قشنگ فاک . تا حالا انقدر سقف امید و ارزوهام رو سرم خراب نشده بود . اصلا ناباورانه فقط داشتیم به هم نیگا می کردیم ...خلاصه رفتیم سر امتحان و ازین امتحان آسون تخیلیا بود ولی بازم به کرات چیزشر نوشتم :)) حالا کاش دیگ خدایی بیشتر از 2 نمره اشکال نداشته باشم دیگه علی علی نوشتم :))
خلاصه اومدیم بیرون و گفتیم با ریحانه ماشین بگیریم و پولم هیچی نداشتیم و گشنمون بود . بعد بچه هامون هرکی به هرکی می رسید می گفت پول داری؟ من شانسی رفتم به ملیکا گفتم ک پول داری ؟ گفت اره ..اقا انقدر ما سر اون ده تومن خوشحال شدیم و رقصیدیم و اولا اولا کردیم می گفتن 50 تومن بردی اینجوری نمی کردیم . خلاصه رفتیم و تا نشستیم ریحانه گفت اوهوع ببین چه مناسبه ..هیچی از همون اول تررررکیده بودیم از این خنده الکیا . بعد ریحانه می خواس بگه یه جا نگه داره بستنی ای چیزی بگیریم گفت ببخشید می شه اینجا نگه دارین ما کار داریم . دِ اخه چه کاری لامصب :)) بعد پیاده شدیم و تا رفتیم تو ریحانه به مشتریا سلام کرد جای فروشنده هه هیچی پاچیییده بود از خنده حالاوسط مغازه =))) ولی اصلا امروز همه ی خیابون مناسب بودن :))) یه ویتامینه گرفتیم و من زودتر اومدم بیرون دیدم ریحانه آناناس روشو گرفته دستش می گه افتاد افتاد رفتم از دستش گرفتم اصلا نفهمیدم چی می گه نصفشو خوردم گفت خره افتاده بود اسهال می شی گفتم به درک :)) بعد هیچی دیگه اون رفت و منم یه تیکه خواب موندم و اقاهه اشتباه رفت و ولی خب خدایی صدا ، ظاهر ، قد مناسب بود :)) کم پیش میاد ازین شانسا بعد مدرسه .
هیچی دیگه اصلا خستگی و عن شدگیم در رفته . این خلاصه ای که گفتم خوبه یه مقاله خاطره از یه روز نوشتم :))
ووی یعنی فقططط بگیریم بخوابیم آقا ...فقط فقط ...