از دلتنگی نفهمیدم چیکار کنم ک آروم شم
باز کردم اس هایی ک دادی رو خوندم
خدا نفسم داره بند میاد از گریه
مگه اون آدم نیستی تو ؟
مگه همون آدمی نیستی ک اون حرفا رو زده؟
پس چی شد الان؟
گلوم داره میسوزه از بغض
رسیدم ب اس ام اس هایی ک اون شبی ک داشتی حرف دل میزدی فرستادی
همون شبی ک وسطش من گفتم خدافظ و رفتم
اس دادی...
وای چقد دلم میخواد اسمت رو بنویسم و
جواب بدی ...
چقد دلم میخواد باهات حرف بزنم...
اما حیف میدونم از من بدت میاد
میدونم برات هیچ ارزش و اهمیتی ندارم
دیگه نتونستم بخونم بقیه اس ها رو ...
همیشه اینجوریه...نمیتونم کامل بخونم
وسطش دلم طاقت نمیاره...
خدایا هیچ فکرش نمیکردم یه روزی این همه عاشق بشم ...
من هی دعا میکنم برگردی
وقت اذان، وقت بارون، شب، طلوع،غروب،نصف شب، پیاده،سواره،خواب و بیدار...
من در همه حال دارم دعا میکنم برگردی
ولی چ فایده وقتی تو نمیخوای ک بیای...
خیلی دوستت دارم خیلی ...
دلم برات یه ذره شده
حسرت صدا کردن اسمت داره دیوونه م میکنه
حسرت اینکه اسمم رو بنویسی و
با ولع بخونم ...
حسرت مخسایی گفتنت...
آخ ک چقد داغونم از نبودنت ...
چرا رفتی آخه من هنوز نفهمیدم...
دارم میسوزم تو این غم
تو ک نمیدونی ب چ روزی افتادم
نمیدونی ک چجوری افسرده شدم...
تو فکر مرگم...
ولی حتی توان واسه خودکشی هم ندارم
من فقط تو کل زندگیم تو رو میحوام .
میفهمی؟
تو رو میخوام ...
با تموم وجودم میخوامت اما دستم بهت نمیرسه
خدایا این حسرت داره روانیم میکنه داره منو نابود میکنه
خدایا قلبم داره میترکه پس کی نجاتم میدی
یا عشقمو بهم بده یا جونمو بگیر
خدایا سخته زندگی بدون رویام
سخته ... خدایا نجاتم بده ...
وای قلبم داره از جاش کنده میشه انگار اندازه دنیا پر شده، داره میترکه ...
تو رو خدا، تو رو جون عزیز برگرد...
منو ببین دارم واسه کی میگم اینا رو ...
ای وای سخت تر از همه چیز اینه ک تو هیچ وقت قرار نیست بفهمی این حال منو ...
هیچ وقت قرار نیست بفهمی چی میکشم ...
لعنت ب من...
ای خدا... ای خدا ...
پس چرا نمیمیرم...
دارم از غصه میترکم
از دلتنگی
ولی تو انگار ن انگار
پس اون حرفا رو کی زد ب من؟
مگه تو نبودی؟
پس چی شد؟
من چیکار کردم آخه ...