به نام خدا
به نام خدا
امروز خیلی خیلی سوتی دادم
تو اتوبوس از خستگی خوابم برد تو خواب داشتم ناهار میخوردم یه دفعه وسط غذا خوردنم تو خواب گفتم من که الان تو اتوبوس بودم
مثل فیلما یه لحظه ذهنم تصاویرو چک کرد درجا چشمامو باز کردم دیدم دارم هوا می خورم
بقیه سوتیا بماند
دیروز رفته بودم دکتر منشیش داشت خصوصیاتمو میگفت
آخرشم بهم میگه میدونم درست گفتم من دانشجوی رشته مردم شناسی ام
خیلی دختر بامزه ایه
2 ساعت باهم حرف زدیم شمارشو داد و شمارمو گرفت ولی من یادم رفت حتی اسمشو بپرسم
* ادامشو بعدا میگم
فعلا تیترشو گفتم یادم نره
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |