خیلی اتفاقی 2 !
خیلی اتفاقی 2 !
فقط یه قطره اونم فقط از یه چشمم تصمیم گرفتم رسما از فکر و ذهنم پاکت کنم
اولش یه حالت خنثی بود
یه حس بی تفاوتی
نسبت به تو و بقیه چیزا
به کارم به زندگی
به چیزایی که شاید یه روز عاشقشون بود
یه حس خنثی
یاد نمیاد آخرین باری که زودتر رفتم تا پیاده از بالای اتوبان بیام کی بوده
پانی بهم میگه حساس شدی
ولی بهش ثابت کردم حساسیت نیست
خیلی اتفاقی
اسم دو تا پیک جدیدی که برای شرکت گذاشتن امیرطاهاست
خیلی اتفاقی دیدم اسم نمایشگاه ماشینی که از سمت اتوبان میومدم و از جلوش رد میشدم امیرطاهاست
خیلی اتفاقی باید یه غذاخوری نزدیک شرکت باز بشه که اسمش طاهاست
خیلی اتفاقی دیدم فاکتور گوشیم زده فروشگاه طاها
خیلی خیلی اتفاقی هر جا میرم این اسما جلو چشممه
** قبل ترها
خیلی قبل تر از اینکه حتی تو برای من وجود خارجی داشته باشی من شهر اصفهانو دوست داشتم
اسم تورو دوست داشتم
برای همین وقتی اومدی سر خیلی چیزا مسخرم کردن و گفتن گشتم پیدات کردم
نمیدونم چرا با اینکه من اصلا حرف تورو نمیزنم ولی همه حرف تورو میزنن
دیروز میم گیر داده بود یه خانمه تو پارک شبیه مامانته
الته حقم داشت
نتیجه اخلاقی اینکه من میخوام ولی بقیه نمیذارن
اگه از من هر روز نپرسن 100 دو روز درمیون می پرسن تا مطمئن بشن من ولت کردم
خوب آخه یکم باورش سخته من کم پیش میاد از کسی خوشم بیاد وقتیم خوشم بیاد راحت ولش نمیکنم
حداقل تو ذهنم