!
!
تازگیا چون احتمال میدن که بوی دلمه از سه تا ساختمون اونورتر میرسه خونه ما سر ظهر برامون دلمه میارن که وقتی من شب برگشتم و اون بوی ظهر به مشامم رسید و هوس کردم دلمه داشته باشیم !
تازگیا خسته نباشی خوشگلم شدم !
...
همه ی این تازگیا از چند شب پیش که داشتم میرفتم تو شکم آقای ن شروع شد
تازگیا بر حسب اتفاق هر شب که بر میگردم به صورت خیلی خیلی اتفاقی با این جناب هم مسیر میشم
منم که مرض دارم از قصد یه ایستگاه زودتر یا دیرتر پیاده میشم که حتی بر حسب خیلی خیلی اتفاقی هم نبینمش
شیطونه میگه بهش بگم خودتی
یه بار ، دو بار ...
باشه من باور کردم به صورت خیلی اتفاقی این آقا دارن از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنن
والا من قبلنا چند بار دیده بودمش به مامانم میگفتم این یه دفعه خسته نشه تا سر خیابونم با ماشین میره تازه همیشه هم از اتوبان میرفت
تازگیا خیلی اتفاقی پیاده و با اتوبوس تشریف میبرن
تازه از اونا اتفاقی تر اینکه مسیرشونم از خیابون فرعی این سمت شده !
سوتی نوشت : مامان همین آقا حرف از طوفان میزد
منم گفتم طوفان شدید نبود ولی بارون بعدش واقعا شدید بود ، در عرض دو دقیقه موش آب کشیده شدم
بعدش فهمیدم منظور این خانم از طوفان پسرش بوده نه آب و هوا
مثلا اومدم حواسمو جمع کنم دیگه سوتی ندم وسط حرفاش گفتم آقا طوفان
دیدم نیشش تا پس کلش باز شد گفت مگه آب و هوا هم جنسیت دارن
میخواستم بهش فحش بدم در برم
آخه این اسم بود برای بچت انتخاب کردی