Duel
Duel
تضاد عجیبی توی وجودمه.چند سال پیشا؛یه آدمی بودم ک فقط دوست داشتم مشکی بپوشم و متال گوش بدم.خدا رو هم قبول نداشتم.ولی اخیرا؛ از مشکی پوشیدن بدم میومد و سنتی گوش میدادم. و نماز هم میخوندم این داستان باعث شده بود از شخصیت خودم بترسم و بگم نکنه من سست عنصرم و نمیتونم به یه ایدئولوژی بچسبم؟آخه گاهی دلم ورژن قدیمی مو میخواست.موضوع دیگه اینه که از دید بقیه غیر قابل شناختن و پیچیده بنظر میای،و ممکنه حتی اعتماد بهت کم شه.چون بعضی ها متالهد ها رو آدم های عجیب غریبی می بینن یا سنتی ها رو متعصب و امل.اما یکی دو سال پیش مصاحبه ی شیرین نشاط رو در برنامه پولتیک کامبیز حسینی دیدم و داشت از موضوع تضاد درونیش میگفت ،میگفت که میخوام هر روز خودمو بیشتر از دیروز بشناسم و این تضادی که توی کارهای من هست بخش جدا نشدنی وجود منه.قبلا این هنرمند رو میشناختم از بی بی سی.اما وقتی رفتم و فیلم ش ،نقاشی هاش و شعرهای فروغ فرخزاد ،که روی دست یک زن چادری حک شده بود،رو دیدم،بیشتر به فکر فرو رفتم.فهمیدم چقد احمقم که فک میکنم باید ایدئولوژی داشت،که چقدم احمقم که نمیرم و خودمو پیدا نمیکنم....چه با نقاشی کشیدن،چه با نوشتن،بالاخره شاید منم سبک خودمو داشتم،کسی چه میدونه...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |