boundary
boundary
امروز به دو نفر گفتم که حد و حدود خودشونو نگه دارن!اما بعد فکر کردم دیدم تقصیر خودمه که از اول وقتی از حدشون رد شدن با شوخی یا دعوا ج دادم نه با قاطعیت و محکمی.گرچه یکی دو ماهه سعی کردم رعایت کنم.الانم سخته این تغییر اما کم کم زمان بهم ثابت میکنه که کار درست رو کردم و باعث میشه خودمم خ جاها به خودم اجازه ندم تو زندگی شخصی دوستم دخالت کنم .یکم روابط سرد میشه اما خوب مگه این آدم ها چه نقش خاصی تو زندگیم داشتن؟همین خواهر و دو سه تا دوستای صمیمی م بس هستن برام.آدم هایی که همیشه میخوان رییس بازی در بیارن رو کلا نمیتونم تحمل کنم.اونم واسه همه حتی غریبه ها !عصبی
یه چیز دیگه،من ب همه توصیه میکنم زندگی شخصی شونو جار نزنن:) و همچنین روابط زناشویی یا رابطه شون با دوست پسرشون (اعم از دعوا و سکس یا نحوه ابراز علاقه و اخلاقای بد طرف) رو همه جا نگن.حتی واسه این دو سه تا دوست صمیمی که دارن.این تجربه ی یه آدم پشیمونه!
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |