ایمان بیاورید !
ایمان بیاورید !
ایمان بیاورید !
من
آخرین پیامبری هستم
که بی کتاب
حرف های حساب می زند !
مرا
سالها قبل
به جرم ارتداد
در اصلی ترین میدان شهر
گردن زدند
اکنون
این لخته های خونِ خشکیده
بر سنگفرش خیابان است
که با شما
اینگونه سخن می گوید :
( اینجای قصه صدا قطع می شود ،
صاعقه ای وحشتناک صفحه را سفید می کند... )
به سیاهی خفته در چشم های من
ایمان بیاورید !
مسعود احمدی .
۷ اردیبهشت ۹۵
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |