لانگ شاتش رو وقتی دیدم که دست عروس رو گرفته بود و از میون فشفشه ها میرفت داخل. هر چی از پشت سر با چشم هام، با نگاه صداش کردم نشنید. دریغ از یه چرخش به سمت عقب.
بعد مث یه فیلم نگاتیو35 میلیمتری دوران مدرسه که رو یه میز می نشستیم از جلو چشمام رد شد تا کات به دست عروس خانوم.
رفتند داخل و بعد دوباره رضا موتوری در مغزم گذاشتم و فکر کردم چقدر دلم میخواد بی عشق، بی دردسر، یه جوری درست کلکم کنده شه ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |