عمل جراحی
عمل جراحی
من 6 سالگیم قرار شد ک لوزه ام رو عمل کنم.بماند ک قبل از عمل خیلی ترسیده بودم.
بعد از 4ساعت ک از اتاق عمل اومدم بیرون فهمیده یادشون رفته رو سرم کلاه بزارن و موهام کاملا خونی شده بود.
وقتی ب هوش اومدم دنیا برام جهنم شد.چرا؟چون گلوم زخم بود نمیتونستم چیزی غیر از سوپ مزخرف بیمارستان رو بخورم ک هیچی نداشتو تجویز دکتر بود در حالی ک تخت های دیگه تو اتاق داشتن کباب میخوردن.
یکم گذشت و تونستم ابمیوه بخورم ک کاش نمیتونستم.چون تا از گلوم پایین بره پدرم رو در می اورد.
ی دختره روب روم بود ک اپاندیش روعمل کرده بود.شوهرش گلفروشی داشت ی بار دوتا از این کارت های پستال گل داد بهم یکیش از دستم افتاد و پرستار گفت باید بندازم بیرون.
خلاصه انقد گفتم ن ک دختره ک اسمش هم طاهره بود ب شوهرش گف ی دونه دیگه بیارهبرام.
طاهره جان اگه این پست رو میخونی میگم ممنون موقعی ک گلوم رو عمل کردم بهم اون کارت هارو دادی و هنوزم دارمشون.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |