خودم و من دوتایی با هم
خودم و من دوتایی با هم
ظهر که از دانشگاه اومدم خوابیدم تاااا 8.بیدار شدم دیدم همخونه نیست.احتمالا رفته خونشون.منم میخواستم برم فقط حیف که شنبه کلاس دارم و نمیخوام این درسو غیبت کنم.هفته ی دیگه میرم.وای که وقتی این نیست چقدر خوبه.بودنش آدمو تنها تر میکنه.الانم آهنگ گذاشتم با صدای بلند و دارم با تنهاییم حال میکنم خلاصه.
امروز صبح که بیدار شدم چشمم باز نمیشد.قرمزززز شده بود و درد میکرد و ازش عفونت میومد.فک کنم مال دیروزه که دستکش دستم نکردم و به جناب جسد دستم خورد یکم.با اینکه سریع دستمو شستم بعد کلاس ولی خب انگار آلودگیش رفته توی چشمم .خواستم برم دکتر که بهتر شد.ولی الانم یکم درد میکنه و کوچیک شده.ببینم تا فردا چطور میشه.دوست ندارم خودم تهنایی برم دکتر.
بعله اینم از من و این روزام
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |