فقط در ايران، دخترها حرفهاي ماساژ ميدهند!
فقط در ايران، دخترها حرفهاي ماساژ ميدهند!
از ويژگيهاي بارز هر دختر ايراني اين است كه اگر هيچ چيز هم نشود، به لطف پدر، به يك ماساژور حرفهاي و تخصصي تبديل ميشود! اينها را قبلا كه معلم نبودم نميدانستم. قبلا فكر ميكردم فقط خودم و خواهرم به لطف پدرم و البته مادرم، به يك ماساژور همه فن حريف، پا لقد كن، شاندر من، براي تو و من تبديل شدهايم!
اما قضيه آنجايي جدي شد كه وقتي روي ميزم نشسته بودم و يكي از شاگردهايم مقابلم ايستاده بود و داشتم برايش درس را توضيح ميدادم... يكهو جيغم رفت هوا! جيغم خيلي زودتر از اينكه من بفهمم چه شد رفت روي هوا... وقتي برگشتم پشت سرم را نگاه كردم، با لبخند يكي ديگر از شاگردهايم مواجه شدم كه گفت: «خانوووم دارم ماساژتون ميدم!» گفتم: «عزيزم! مرسي از لطفت. ولي اين ديگه ماساژ نيست!» گفت: «چرا خانوم من بابامم همينجوري ماساژ ميدم. تازه هميشه ميگه محكمتر!» گفتم: «عزيزم من با بابات خيلي فرق دارم، خييييييييييييلي!»
بعد يكي ديگر از شاگردهايم آمد و به آنيكي گفت: «برو كنااار. تو بلد نيستي ماساژ بدي. بذار من ماساژ بدم.» و شروع كرد به ماساژ دادن به صورت خيلي نرم! (آنجا بود كه فهميدم آن بچه پدر سوسولي دارد...) بعد هر كدام ميآمدند و به آنيكي ميگفتند: «برو كنار بذار من خانومو ماساژ بدم» و بينشان دعوا شد و گرد و خاك بلند شد. تا اينكه قائله را خواباندم و جمعيت اطرافم را متفرق كردم كه ديدم يكيشان ناراحت نشسته و بغض كرده!
بهش گفتم: «چي شده عزيزم؟ تو تجمع زير دست و پا موندي؟» با بغض گفت: «من ماساژتون ندادم خانوم!» بد يكي از آنور گفت: «منم ماساژ ندادم خانوم. همش ستايش و مهسيما ماساژ دادن! اصلا نذاشتن ماهم ماساژ بديم!» بعد همه اعتراض كنان گفتند: «ما هم ماساژ نداديم خانوم» (احتمالا شاگردهاي من فكر ميكنند كه ماساژ دادن من حاجتي چيزي ميدهد!)
بعد به بهانه نقاشيهايشان ميآمدند و ناغافل شروع ميكردند به ماساژ ميدادند و باز دعو، باز گرد و خاك، تجمع، متفرق كردن... تا اينكه گفتم: «فقط اونايي كه نقاشياشونو تموم كردند.» بدبختيام آنجا مضاعف شد چون كل كلاس نقاشيهايشان را سريع تمام ميكردند! قانون آخر براي اينكه دعوا نشود اين بود كه 4 نفر 4 نفر بيايند، دو نفر دستها و دو نفر كتفها، هركس 3 دقيقه تا نوبت به همه برسد!
خلاصه اينكه بر اساس تحقيقات ميداني بنده، دخترها در ايران هيچ تخصصي هم كه نداشته باشند، در همان بچگي ماساژور و حتي «پا لقدكن» خوبي ميشوند!