اوصيكم به روزه!
اوصيكم به روزه!
گفتم امروز روزه بگيرم بلكه هم كمكم خودم را عادت دهم، هم روزههايم را كمي آپديت نمايم؛ بالاخره چند عدد روزه قضا شده از پارسال دارم...
مامانم از صبح طوري به من نگاه ميكند كه حس طفلكي بودن بهم دست ميدهد. با عزت و احترام به من ميگويد: «استراحت كن مامان جان!» همه كارهاي خانه را خودش انجام ميدهد، تازه دلش هم به حال من ميسوزد. هرچقدر توي كامپيوتر يا گوشي باشم هيچ چيز نميگويد، تازه يك نگاه محبت آميز پر از مهر مادري به من مياندازد. همش هم به اين فكر است كه براي افطارم چه درست كند كه من خيلي دوست داشته باشم. اينطور كه حساب كردهام اگر تمام سال را روزه بگيرم بصرفهتر است و زندگي راحتتري خواهم داشت... اينطوري خيلي قشنگ پادشاهي ميكنم. آنطوري خيلي قشنگ بردگي...
پس فرزندانم. خودم و شما را به روزه و تقواي الهي توصيه ميكنم. روزه خيلي خوب است. روزه بگيريد پادشاهي كنيد...