ایده
ایده
یکی بود یکی نبود
زندگی به نظر بیشتر دوراهی می یاد ...اما اگه به دقت نگاه کنیم زندگی فقط یک راه داره و اون هم فقط یه چیزه ....بالا و پایین را ادامه دادن ...
دست کودکش را نوازش داد و گفت عزیز خودمی .....کودک بی زبان عشق را یاد گرفت.
به شکست باید فرصت داد شاید از یک دور برگردان دوری بزند و کمی جدی تر به موفقیت نگاه کند.....
نگاه معنی داری به نامزدش کرد که یعنی ما واقعا داریم خانواده تشکیل می دیم......گفت: منم همینم ........اما تردید برای ما خوب نیست..........فقط باید زمان بگذرد......
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |