برای آنا .
برای آنا .
اناجان تیه لوم . کافه باران را که یادت هست .حوالی خیابان سمیه وقتی که از پشت پنجره به آدم های توی خیابان نگاه می کردی و لبخند هایشان را می دیدی می گفتی : دنیا از پشت پنجره زیبا تر است .
بله تیه لوم .وقتی پشت پنجره باشی و چایی تاره دم کرده ی مادر جان را بنوشی و پالتوی قهوه ات را دور خودت بپیچی و دسته ی پرستو هاپس ازباران را ببینی لبخند جعفر صاحب دکه ی سیگار فروشی زیباست واقعا زیباست.
آناجان تیه لوم . همین که پایت را از خانه بیرون گذاشتی وبه خیابان بیایی .ناله ی پیرزن پشت بلوار دانشجو . زمزمه های اقا رضا ی پل نمازی و پیرمرد فال فروش خیابان مال صدرا و..همه ی اینها شاید لبخندت را بخشکانند ولی باید بدانی که زندگی همین است .واگر این چنین نباشد لبخند تو پشت پنجره ی اتاق واحدسیزده ساختمان بهار هیچ معنایی ندارد.
اناجان تیه لوم از دنیای مجازی گفتی راستش را بخواهی دینای مجازی مثل یکی از خیابان های همین شهر است گاهی ممکن است تلخی دروغ هایشان تو را برنجانند یا گرمی نگاهشان چیزی جز دروغی بزرگ پشت صورتکی سرد نباشد. اما باید بدانی اینها اهالی این خیابان هستند و بعضی هاشان نابلد راه .گاهی نقاب میزنند تا از واقعیت درونشان فرار کنند . گاهی از سر خوشی مارا ملعبه ی دست خودشان می کنند. باید بگویم خوش بختانه یا شور بختانه ما هم جز اهالی همین خیابان هستیم .حال که خیابان ما شهردار ندارد خودمان شهردار خودمان باشیم . شاید امسال نه ولی تا چند سال دیگر حتما یاد می گیرند آشغاله هایشان را راس ساعت نه دم در بگذارند . تا نامه ی بعد ..
قربان تیه لت خنو . یازده اردیبهشت هزار وسیصد ونود پنج
+ تیه : در گویش لری به معنی چشم . وقتی در مورد شخصی به کار رفته می شود ینی خیلی برام عزیزی (تیه لوم :چشامی .)