#نامه ٨
#نامه ٨
یک سال پیش با دختری(مجازی ) اشنا شدم اوایلش خیلی قربون صدقه ی هم می رفتیم با اینکه هیچ کدام همدیگر را ندیده بودیم. حتی عروسکی خرید و اسمش را ترکیبی از اسم من و خودش گذاشت .
امتحانات پایان ترم که شروع شد ارتباط مان فقط دوسه روز یک بار چند پیامک بود ،چون از اینکه کسی بویی ببرد می ترسیدم ، شماره اش را هیچ وقت ذخیره نکردم و پیام هایش را هم حذف می کردم ،تابستان و پاییز که گذشت ارتباط ما در همین حد بود هیچ وقت عکسش را ندیدم فقط یک بار عکس دست لاک زده اش را برایم فرستاد و یک بار هم عکس از یک چشمش.
آبان ماه برایم از اینکه دیگر پیام نمی دهم و تو مجازی نیستم گله کرد و گفت با یک پسره قرار گذاشته و پسر در جلسه اول عاشقش شده است و عذاب وجدان دارد.
بعد از آن بار یک بار برایش پیام فرستادم اما گفت شما ؟؟
من هم حرصم گرفت و دیگر هیچ وقت بهش پیام ندادم. بعضی وقت ها فک می کردم شماره اش یادم رفته اما
الان با اینکه چند ماه از ان موقع می گذرد اسمش یادم رفته ولی نمی دانم چرا شماره اش هنوز یادم نرفته ...