اگر همشهریها یاری کنند
اگر همشهریها یاری کنند
به نظرم رسیدن به نمایشگاه کتاب دشوار نبود اگر با دودوتا چهار تا می فهمیدیم که نمایشگاه های بین المللی گاهی بیرون از شهرها هستند و باید کمی هم سختی کشید، یا مثلا سعی می کردیم مراعات حال هم را بکنیم در مترو و فرهنگ هل دادن دست از سر زندگیمان بر می داشت.
به نظرم نمایشگاه امسال می توانست بهتر باشد اگر کودکان و نوجوانان مظلوم نبودند و کتابهایشان در چادرها نمایش داده نمیشد و سالن داشتند ؛ یا مثلا شهرآفتاب یک ماه زودتر افتتاح شده بود یا مثلا نوتلابار نمی زدند آن بغل و آدم یاد سالهای دور نمایشگاه چمران و سیبزمینیها نمیافتاد.
به نظرم نمایشگاه می توانست شوک آور باشد از زشتی و بی نظمی و کوچکی، اما نمایشگاه کتاب امسال بزرگ است ، جادار است، امسال حواسشان بوده که چقدر موکتهای نو مهم اند. برایشان مهم بوده که یک سطح مسطح نباشد همه چیز. حواسشان بوده به دهها راه خروج و ورود به سالنها و بعد گل و باغچه وحوض تا کمی معماری ایرانی شود و هوا خنکتر. که بشود یک جاهایی ولو شد و کیسهها را گذاشت زمین یا مثلا چه خوب بود که مامورهایی وجود داشتند برای اطلاع رسانی.چه کسی فکرش را می کرد که گمان کنی چقدر شگفت انگیز و از معدود مواقعی باشد که فکر کنی سال های بعد همه چیز بهتر می شود ؛ نه بدتر. که دل ببندی که خدا کند موکت ها را نو نگه دارند که سال بعد مچاله نشود زیر پاهایت.
داشتم با خودم فکر می کردم چه خوب که کتاب ها جا پیدا کرده اند. که بی جا نیستند.زل زده بودم به نویی ساختمان و تمیزی اش . به دستشویی هایی که سر و سامان داده شده اند؛حتی به خودپردازها که اینگوشه و آن گوشه بودند و حتی میزهای اطلاعات که خانم های مهربان پاسخگویم بودند و با خودم فکر کردم مبادا بابت تازگی ماجراست؟ نکند سال بعد بداخلاق شوند راهنماها یا خودپردازها کار نکنند؟
نمی دانم این وهم عجیب از کجا به سراغم آمد؛ از آنجا که همیشه امیدی داشته ام و به ناامیدی تبدیل شده؟که کمی شد؛وقتی رسیدم به غرفههای کودک و چادرهای برزنتی و مظلوم ماندن دوباره ی این بخش....و باز انتظار ساخته شدن ساختمان هایی در شهرآفتاب برای نجات از گرما و باد وبوران ناشرهای کودک...........
راستش خیلی گشتم تا به عنوان یک روزنامه نگار غر بزنم و بنویسم...نه که نبود؛ چیزهای کوچک بود. از آن جنسی که همیشه در ایران هست، بوده اصلا، انگار خواهد بود....اما خب زیاد نبود، فقط اگر آدم ها، کتابخوانها ، آنهایی که انقدر زیاد به این نمایشگاه دور می آیند و آدم را شگفت زده میکنند همدیگر را در مترو هل ندهند دنیا میتواند جای بهتری شود.اگر آقای مدیر که نمیدانم مدیر نمایشگاه است یا مدیر شهر آفتاب یا آقای قالیباف تهویههای بخش کودک را هم ردیف کنند و تمام نمایشگاههای ایران بودجه ای برای موکت های نو بگذارند عالی است.مگر ازدو روز دنیا چه میخواهیم جز اینکه هموطنان وسط راه نایستند ناگهان، نه در مترو، نه در نمایشگاه، نه در خیابان؟