سفر کاشان
سفر کاشان
از طرف دانشگاه خواهری اردویی 2 روزه به کاشان میبردن که میتونستن 2تا همراهم با خودشون بیارن.
من و مادری همراهش رفتیم.البته خواهری فارغ التحصیل عستتند ولی خوشبختانه رییس اردو دوست خواهرم هستن و بهمین جهت به او هم پیشنهاد دادند.پنجشنبه بهمراه 92 نفر دیگر به این اردو رفتیم.حدودا ظهر به باغ فین کاشان رسیدیم که یه فضای تاریخی و جالبی بود.و ماکت کشتن امیرکبیر رو در حمام فین ساخته بودند و من یک سلفی منو امیر یهوویی وقتی رگ امیر رو میزنن گرفتم و خندیدم اما امیر کبیر عزیز عذاب کشیده.
بعدشم حرکت کردیم بسمت رستوران و بعدش حرکت بسمت ابیانه ی دیدنی و محشر که کلی هم اونجا عکس گرفتیم.دیگه نزدیک غروب بود که برگشتیم و به سمت مشهد اردهال رفتیم و مزار سهراب سپهری.تا رسیدم گفتم قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به اب دور خواهم شد از این شهر غریب و کلی خندیدم.
حدودا ساعت 11شب بود که حرکت کردیم به سمت استراحتگاه که من شام هم نخوردم و زودتر از 95نفر خوابیدم.هرچند که سر درد داشتم و خیلی صدای خنده و جیغ و قهقه میومد اما خداروشکر خوابیدم و از همه راحتتر بودم.
صبح برای نماز بیدار شدیم و ساعت 7 صبحانه خوردیم و بعدش حرکت بسمت یک روستایی که قرار بود گلهای محمدی اش را بچینیم.این مرحله یک هیجان ناگفتنی داشت.و بعدش حرکت بسمت یه جای خیلی خوشگل برای اموزش مراحل گلاب گیری که البته این قسمت من و خواهری بقل هم ار خستگی غش کردیم.
حدودا ساعت2بعدظهر بود که ناهار خوردیم و بعضی ها اصرار کردن بریم ابشار نیاسر و بعضی ها مثل من خوشحال که راننده قبول نمیکنه و میگه باید 8 شب تهران باشیم.خلاصه در مسیر برگشت دیگر خبری از دست و بزن و بخون نبودو همه خسته و خواب الود و ساکت تا تهران اومدیم که ساعت 7 رسیدیم و خیلی خیلی خوش گذشت.
البته در این سفر کلی دوست و رفیق پیدا کردیم که قرار شد هماهنگ کنیم و باهم سفرای یک روزه بهمراه مامانامون بریم و خیلی کیف کنیم.
پ ن:براب اولین بار با لپ تاب نوشتم جون دادم