علی مکوندی آلبوم داغ تفنگ: 2- داغ تفنگ
علی مکوندی آلبوم داغ تفنگ: 2- داغ تفنگ
ترجمه فارسی و متن آهنگ داغ تفنگ از آقای علی مکوندی
آریویی که اساهه سرشه عرش ثریا
او زمونا که گره ای سره تا او سره دنیا
بختیاری گپسون بی که ویدن منه کوها
تا فرشنن همه دستوره ز اوچو به ولاتا
ار ایخوی پی ببری ایل مونه اصل و تبارس
هر که وس چپ بنیره ادرارم مو دمارس
بختیاری وه خدا شیره ایر بخت ابو یارس
داده زرتشت علم نور اهورانه وه دستم
بارها رهنه به اسکندر مقدونی ابستم
تا هدم عاشق ایرونم و یزدان اپرستم
پاسدار وطنم بیدم و از پا ننشستم
دلم اوبی دلکی خین ز ای هفت و چارس
هر که وس چپ بنیره ادرارم مو دمارس
کجه او شیرعلی مردونم و شمشیر و قطارس؟
چنو بیدم همه جا شهره وه دورون اتابک
ز ور گرز و کمونم هنی تیمور ایزنه دک
قندهارون که سی فتحس دل نادر چنو زی لک
شیر مردونه گرهدم وه یه شوخین مو خومه تک
بختیاری وه خدا شیره ایر بخت ابو یارس
کجه شاهین کوهی تا که دراهه وه شکارس
کجه او شیرعلی مردونم و شمشیر و قطارس
جنگ قدرت منه ایل چه تشها که نونده
ز غم مرگ پیایل چه بهونا که نکنده
دشمنه کرده چنون شاد که وا طعنهی خنده
ایگوهه خوو دی پیاهی منه ای ماله نمنده
بختیاری به خدا شیره یره بخته و یارس
کجه شاهین کُهی تا بدراهه وه شکارس
کجه او شیر علی مِردونم و شُمشیر و قطارس
چیک و چر وند گویل منه مال علیداد
هر چه زینه و ددویل وه سرس کردنه فریاد
که گگویل مکشین شیرنه دشمن مکنین شاد
کرده کار خوسه او زشت سیه کاری و بیداد
نه علیدادی وه جا هشت و نه جنگ نه هزارس
کجه شاهین کُهی تا که دراهه وه شکارس؟
کجه او شیرعلی مردونم و شمشیر و قطارس؟
بختیاری که به مشروطه جلو بید و علمدار
اگروهدن ز ورس لشکر شوهی وه شو تار
اورستاد وه نیاس، اردی ستار و سپهدار
په چه وابیده حالا سیچه منه شهر و وه کُهسار
نه خوس و بئوسه ایشنه نه پیرار و نه پارس
کجه شاهین کوهی تا که دراهه وه شکارس
او زمونا که گره ای سره تا او سره دنیا
بختیاری گپسون بی که ویدن منه کوها
تا فرشنن همه دستوره ز اوچو به ولاتا
ار ایخوی پی ببری ایل مونه اصل و تبارس
هر که وس چپ بنیره ادرارم مو دمارس
بختیاری وه خدا شیره ایر بخت ابو یارس
داده زرتشت علم نور اهورانه وه دستم
بارها رهنه به اسکندر مقدونی ابستم
تا هدم عاشق ایرونم و یزدان اپرستم
پاسدار وطنم بیدم و از پا ننشستم
دلم اوبی دلکی خین ز ای هفت و چارس
هر که وس چپ بنیره ادرارم مو دمارس
کجه او شیرعلی مردونم و شمشیر و قطارس؟
چنو بیدم همه جا شهره وه دورون اتابک
ز ور گرز و کمونم هنی تیمور ایزنه دک
قندهارون که سی فتحس دل نادر چنو زی لک
شیر مردونه گرهدم وه یه شوخین مو خومه تک
بختیاری وه خدا شیره ایر بخت ابو یارس
کجه شاهین کوهی تا که دراهه وه شکارس
کجه او شیرعلی مردونم و شمشیر و قطارس
جنگ قدرت منه ایل چه تشها که نونده
ز غم مرگ پیایل چه بهونا که نکنده
دشمنه کرده چنون شاد که وا طعنهی خنده
ایگوهه خوو دی پیاهی منه ای ماله نمنده
بختیاری به خدا شیره یره بخته و یارس
کجه شاهین کُهی تا بدراهه وه شکارس
کجه او شیر علی مِردونم و شُمشیر و قطارس
چیک و چر وند گویل منه مال علیداد
هر چه زینه و ددویل وه سرس کردنه فریاد
که گگویل مکشین شیرنه دشمن مکنین شاد
کرده کار خوسه او زشت سیه کاری و بیداد
نه علیدادی وه جا هشت و نه جنگ نه هزارس
کجه شاهین کُهی تا که دراهه وه شکارس؟
کجه او شیرعلی مردونم و شمشیر و قطارس؟
بختیاری که به مشروطه جلو بید و علمدار
اگروهدن ز ورس لشکر شوهی وه شو تار
اورستاد وه نیاس، اردی ستار و سپهدار
په چه وابیده حالا سیچه منه شهر و وه کُهسار
نه خوس و بئوسه ایشنه نه پیرار و نه پارس
کجه شاهین کوهی تا که دراهه وه شکارس
داغ تفنگ
قوم آریایی که میسایَد سرش به عرش ثریا
اون زمانها که گرفت این سر تا آون سر دنیا رو
بختیاری بزرگشون بود که اومدن توی کوهها
تا بفرستن همهی دستورها رو از اونجا به ولایتها (سرزمینها)
اگه میخوای پی ببری به اصل و تبار ایل من
هر کس بهش چپ نگاه کنه من دمارش رو در میارم
بختیاری به خدا شیره! اگه بخت بشه یارش
زرتشت، عَلَمِ نور اهورا رو داده به دستم
بارها راه رو به اسکندر مقدونی بستم
تا [زنده] هستم، عاشق ایرانم و یزدان پرست هستم
پاسدار وطنم بودم و از پا ننشستم
دلم شده دلخون از این هفت لنگ و چهارلنگش (دو دسته شدنش)
هر کس بهش چپ نگاه کنه من دمارش رو در میارم
کجاست اون «شیرعلی مردان خان» من و شمشیر و ردیف فشنگش؟
آنچنان همه جا مشهور بودم در دوران «اتابک»
از گرز و کمان من هنوز «تیمور» میلرزه
«قند هار» که دل «نادر» اون طور برا[ی فتحـ]ـش لک میزد
شیرمردانه گرفتم با یک شبیخون، من خودم به تنهایی
بختیاری به خدا شیره! اگه بخت بشه یارش
کجاست شاهین کوهی تا [به پرواز] در بیاد برای شکارش؟
کجاست اون «شیرعلی مردان خانِ» من و شمشیر و ردیف فشنگش؟
جنگ قدرت توی ایل بختیاری چه آتیشها که نذاشته
از غم مرگ مردان، چه سیاه چادرها که کنده نشده (1)
دشمن رو آن چنان شاد کرده که با طعنهی خنده
میگه خوب دیگه مردی توی این خانواده نمونده
بختیاری به خدا شیره! اگه بخت بشه یارش
کجاست شاهین کوهی تا [به پرواز] در بیاد برای شکارش
کجاست اون «شیرعلی مردان خانِ» من و شمشیر و ردیفِ فشنگش؟
برادران جیغ و فریاد [زنان رو] راه انداختن توی مالِ «علیداد»
هر چه زنان محله و خواهران به سرش فریاد کردند
که ای برادران، شیر رو (علیداد رو) نکشید! دشمن رو شاد نکنید!
کار خودش رو کرد اون زشتِ سیاه کار و بی انصاف
نه علیدادی باقی موند و نه جنگ 9 هزارش
کجاست شاهین کوهی تا [به پرواز] در بیاد برای شکارش؟
کجاست اون «شیرعلی مردان خانِ» من و شمشیر و ردیفِ فشنگش؟
بختیاری که در [زمان] مشروطه جلو بود و پرچمدار
لشکر شاه فرار میکردن از کنارش، در شب تار
بلند میشد جلوش، اردوی (سپاه) ستار و سپهدار
پس چی شده حالا؟ چرا توی شهر و کوهسار....
.... نه خودش و پدرش (اصل و نسبش) رو میشناسه نه پریسال و پارسالش (گذشتهاش) رو
کجاست شاهین کوهی تا [به پرواز] در بیاد برای شکارش؟
اون زمانها که گرفت این سر تا آون سر دنیا رو
بختیاری بزرگشون بود که اومدن توی کوهها
تا بفرستن همهی دستورها رو از اونجا به ولایتها (سرزمینها)
اگه میخوای پی ببری به اصل و تبار ایل من
هر کس بهش چپ نگاه کنه من دمارش رو در میارم
بختیاری به خدا شیره! اگه بخت بشه یارش
زرتشت، عَلَمِ نور اهورا رو داده به دستم
بارها راه رو به اسکندر مقدونی بستم
تا [زنده] هستم، عاشق ایرانم و یزدان پرست هستم
پاسدار وطنم بودم و از پا ننشستم
دلم شده دلخون از این هفت لنگ و چهارلنگش (دو دسته شدنش)
هر کس بهش چپ نگاه کنه من دمارش رو در میارم
کجاست اون «شیرعلی مردان خان» من و شمشیر و ردیف فشنگش؟
آنچنان همه جا مشهور بودم در دوران «اتابک»
از گرز و کمان من هنوز «تیمور» میلرزه
«قند هار» که دل «نادر» اون طور برا[ی فتحـ]ـش لک میزد
شیرمردانه گرفتم با یک شبیخون، من خودم به تنهایی
بختیاری به خدا شیره! اگه بخت بشه یارش
کجاست شاهین کوهی تا [به پرواز] در بیاد برای شکارش؟
کجاست اون «شیرعلی مردان خانِ» من و شمشیر و ردیف فشنگش؟
جنگ قدرت توی ایل بختیاری چه آتیشها که نذاشته
از غم مرگ مردان، چه سیاه چادرها که کنده نشده (1)
دشمن رو آن چنان شاد کرده که با طعنهی خنده
میگه خوب دیگه مردی توی این خانواده نمونده
بختیاری به خدا شیره! اگه بخت بشه یارش
کجاست شاهین کوهی تا [به پرواز] در بیاد برای شکارش
کجاست اون «شیرعلی مردان خانِ» من و شمشیر و ردیفِ فشنگش؟
برادران جیغ و فریاد [زنان رو] راه انداختن توی مالِ «علیداد»
هر چه زنان محله و خواهران به سرش فریاد کردند
که ای برادران، شیر رو (علیداد رو) نکشید! دشمن رو شاد نکنید!
کار خودش رو کرد اون زشتِ سیاه کار و بی انصاف
نه علیدادی باقی موند و نه جنگ 9 هزارش
کجاست شاهین کوهی تا [به پرواز] در بیاد برای شکارش؟
کجاست اون «شیرعلی مردان خانِ» من و شمشیر و ردیفِ فشنگش؟
بختیاری که در [زمان] مشروطه جلو بود و پرچمدار
لشکر شاه فرار میکردن از کنارش، در شب تار
بلند میشد جلوش، اردوی (سپاه) ستار و سپهدار
پس چی شده حالا؟ چرا توی شهر و کوهسار....
.... نه خودش و پدرش (اصل و نسبش) رو میشناسه نه پریسال و پارسالش (گذشتهاش) رو
کجاست شاهین کوهی تا [به پرواز] در بیاد برای شکارش؟
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |