حسن شیخ رباط آلبوم کهخدا: 1- کهخدا
حسن شیخ رباط آلبوم کهخدا: 1- کهخدا
ترجمه فارسی و متن آهنگ کهخدا از آقای حسن شیخ رباط
خم بخونم، خم بخونم، خوندنی از دل پر
سی کری، سی دهدری، شیرین و فرهادی ز لر
سی کری وه جور فرهاد، دهدری شیرین نشون
سی دو عاشق، سی دو سهده، سی دو وسته سَرِ زون
مردمون ای مردمون، صورم سرآویده ولا
خُم بگم چطور نها پا سر قولس کهخدا
کهخدا قول اشکناد و تیه کالِ بُم نَدا
دین مو وه گردنس وُ حال و روزس چی مو با
اسب چال، ای اسب چال، بنگ بووَر وه ایل ز مال
تیه کالِ دان وه شی، مو اِویدم سیس هوال
تیه کالُم دان وه شی، مو اِویدم سیس غریو
دایه دا سیت ای نویسم، بنشینم به گریو
ای خدا قربون او سالای پیشی ای خدا
قول سفت کهخدا سی قوم و خویشی ای خدا
کهخدا! ای کهخدا! آه دلم تونه گرا
مونه وندی دیر ز یارم چی مه و افتو جدا
سی کری، سی دهدری، شیرین و فرهادی ز لر
سی کری وه جور فرهاد، دهدری شیرین نشون
سی دو عاشق، سی دو سهده، سی دو وسته سَرِ زون
مردمون ای مردمون، صورم سرآویده ولا
خُم بگم چطور نها پا سر قولس کهخدا
کهخدا قول اشکناد و تیه کالِ بُم نَدا
دین مو وه گردنس وُ حال و روزس چی مو با
اسب چال، ای اسب چال، بنگ بووَر وه ایل ز مال
تیه کالِ دان وه شی، مو اِویدم سیس هوال
تیه کالُم دان وه شی، مو اِویدم سیس غریو
دایه دا سیت ای نویسم، بنشینم به گریو
ای خدا قربون او سالای پیشی ای خدا
قول سفت کهخدا سی قوم و خویشی ای خدا
کهخدا! ای کهخدا! آه دلم تونه گرا
مونه وندی دیر ز یارم چی مه و افتو جدا
کدخدا
میخوام بخونم، میخوام بخونم، خوندنی از دل پر
برای پسری، برای دختری، شیرین و فرهادی از قوم لُر
برای پسری مثل فرهاد و دختری شیرین نشان
برای دو عاشق، دو سوخته دل، دو نفر [که ماجرای عشقشون] افتاده روی زبون[ها]
مردمان! ای مردمان! صبرم سر اومده والله
میخوام بگم چطور گذاشت پا روی قولش کدخدا
کدخدا قول شکست و [دختر] چشم قهوهای (1) رو بهم نداد
دِین من به گردنش [بیفته] و حال و روزش مثل من بشه
اسب پیشونی سفید! ای اسب پیشونی سفید (2) از محله[ی ما] خبر ببر به ایل
[یار] چشم رنگی رو عقد کردن و من براش شدم فامیل رو در بایستی دار (3)
چشم رنگی ازدواج کرد و من براش شدم غریبه
مادر مادر برات مینویسم (4) و مینشینم به گریه کردن
ای خدا! قربون اون سالهای گذشته؛ ای خدا
قول محکم کدخدا برای فامیل شدن؛ ای خدا
کدخدا! ای کدخدا! آه دلم تو رو بگیره
من رو گذاشتی دور از یارم! مثل ماه و خورشید [از هم] جدا
برای پسری، برای دختری، شیرین و فرهادی از قوم لُر
برای پسری مثل فرهاد و دختری شیرین نشان
برای دو عاشق، دو سوخته دل، دو نفر [که ماجرای عشقشون] افتاده روی زبون[ها]
مردمان! ای مردمان! صبرم سر اومده والله
میخوام بگم چطور گذاشت پا روی قولش کدخدا
کدخدا قول شکست و [دختر] چشم قهوهای (1) رو بهم نداد
دِین من به گردنش [بیفته] و حال و روزش مثل من بشه
اسب پیشونی سفید! ای اسب پیشونی سفید (2) از محله[ی ما] خبر ببر به ایل
[یار] چشم رنگی رو عقد کردن و من براش شدم فامیل رو در بایستی دار (3)
چشم رنگی ازدواج کرد و من براش شدم غریبه
مادر مادر برات مینویسم (4) و مینشینم به گریه کردن
ای خدا! قربون اون سالهای گذشته؛ ای خدا
قول محکم کدخدا برای فامیل شدن؛ ای خدا
کدخدا! ای کدخدا! آه دلم تو رو بگیره
من رو گذاشتی دور از یارم! مثل ماه و خورشید [از هم] جدا
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |