روزگار
روزگار
لیلا، لیلا،لیلا
نه روزم روز هست و نه شبم شب
نه زندگیم زندگی و نه احوالم حال
خستگی نبودنت روز به روز بیشتر مچاله ام میکنه و روزگارم رو از روز پیش سیاه تر
لیلا چگونه قبول کنم نبودنت رو؟
چگونه به دلم بگویم نداشتنت رو؟
لیلا، چه از حال و روزم میدونی؟
چه میدونی از دلی که عاشقش کردی و شعله عشق رو در وجودش روشن کردی؟
لیلا ، چه بگویم به دلم از نبودنت؟
چه بگویم از نداشتنت؟
روزی صدبار میمیرم و زنده میشم از غم فراقت
اینها بازی با کلمات نیستن، حرف دلن
حرف دل بیقرارم.که لحظه ای آرامش نداره
چقدر بیام دریا؟
چقدر با ساحل و جایگاه عاشقانه امان درد دل کنم؟
چقدر چشم بدوزم به پروفایلی که برای من همیشه خاموش شده
چقدر گریه کنم و اشک بریزم؟
چقدر؟
چقدر ، چقدر؟؟؟
لیلا
روزگارم بیش از آنچه بتونی فکرش رو کنی داغونه
حال و روزم خرابتر از اونی هست که بتونی حدسش رو بزنی
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |