لیلی نامه
لیلی نامه
سلام بر لیلایی که دیگر از آن من نیست اما عشقش تا همیشه بر دل و جانم حاکم است
سلام بر لیلایی که دل برید اما هرگز نخواهم توانست از او دل بردارم
لیلای من
چگونه دل بردارم از تو؟؟
چگونه دل بردارم از کسی که ذره ذره وجودم عشقش را صدا میزند وجام سرمستی و مهر را با او جرعه جرعه نوشیدم
خودت خوب میدانی عشق و محبت تو هوس نبود که به راحتی از سرم بیفتد ، خودت خوب میدانی مهر تو با جان و دلم عجین گشته و در تمام زندگیم جاری شده
لیلای عزیزم چه باشی و چه نباشی برایم عزیزی و دوست داشتنی
تو نیستی اما من با یاد تو زندگی خواهم کرد
تو نیستی اما معیار همه کارهایم دوست داشتنی های تو خواهد شد
تو نیستی اما من هر روز عشق تو را بیشتر در دل و جانم می پرورانم و نهال محبتی را که تو کاشتی با مرور خاطرات زیبایت آبیاری خواهم کرد
هر روز به یکی از جایگاههای عاشقانه امان سر خواهم زد و با تو نجوا خواهم کرد تا غربت نبودنت را کمتر احساس کنم
خوب میدانی همه وجودم به مهر و عشق تو وابسته هست
خوب میدانی چقدر دوستت دارم و همه کارهایی که انجام دادم از سر دوستی وعلاقه ای هست که به تو دارم
نمیتوانم از تو دل بردارم چرا که دلم جز تو مهری در سر ندارد
نمیتوانم از تو بگذرم هر چند هر روز بدتر از روز قبل با من رفتار کنی، هرچند هر روز بیشتر نسبت به من متنفر بشی
دل من جز تو و جز مهر تو هیچ نمیشناسد
دل من عاشقی را با تو یاد گرفته
شاگرد مکتب عشق تو بودم و خواهم بود
لیلا فقط بدون بی تو روزگار بر من سخت میگذرد
هر روز زمزمه میکنم با خودم دوست داشتنت را
و هر روز با تو نجواهای عاشقانه دارم
لیلا
دوستت دارم