دلتنگی
دلتنگی
بغل کن بالشت را بعد از این او برنمیگردد
بهار مملو از گلهای شب بو برنمیگردد
خودت دستی بکش روی سرت خود را نوازش کن
سرانگشتی که میزد شانه بر مو برنمیگردد
دلت پر میکشد میدانم اما چاره تنهایی ست
به این دریاچه دیگر تا ابد قو برنمیگردد
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |