.....
.....
لیلا
لیلا...
چقدر صدا زنم اسم تو رو بی آنکه جوابی بشنوم
چقدر خاطراتت رو واسه دل خودم واگویه کنم بی آنکه لحظه ای تو. رو ببینم
لیلا
با خونه خراب میشه زندگی کرد
با هیچ میشه ساخت
زیر چادر، توی کپر ، همه جوره میشه زندگی کرد
اما با دل خراب نمیشه
با دل خراب زندگی کردن سخته
لیلا چطوری با این دل خرابم بسازم
چقدر توی خونه مث یه مجسمه سنگی بشینم و زندگی رو به کام همه تلخ کنم
چقدر بغضی به سنگینی کوه رو بر دل تحمل کنم و دم نزنم؟
لیلا گناه من چیه؟
گناه من چیه که عاشقت شدم؟
گناه من چیه که دوسال عشق تو رو در سلول سلول بدنم پروش دادم و تو شدی همه وجودم ،تو شدی همه زندگیم
گناه من چیه؟؟
چرا باید بعد اونهمه عاشقی و نغمه های عاشفانه همدمم تنهایی باشه
آهای مردم
شما قضاوت کنید
کسی رو که عاشقانه دوست داشتم.کسی رو که با تموم وجودم میپرستیدم، کسی رو که اگه خدا اجازه میداد رو به خونه اش نماز میخوندم.
شما بگید مردم ، کسی که همه وجودم بود اگه درمورد بعضی از موارد ازش توضیح میخواستم کارم اشتباه بود؟
اگه در مورد موضوعی واقعیت رو بهم نگفت و چیزی غیر از گفته های او دیدم و ازش توضیح خواستم کارم اشتباه بود؟
مردم شما قضاوت کنید
لیلا رو با همه وجودم دوست داشتم،هنوزم دوسش دارم،
بدم می اومد از یکی از کاراش، خودش هم میدونست باهاش بحث کردم بهش گفتم فلان جا نرو
بازم رفت
گفتم نمیخوام باهاش همکلام بشی
بازم شد
اونوقت من رو مقصر میدونه که میگه بهم بی اعتمادی
لیلا دلم نمیخواست با او ببینمت
دلم نمیخواست لیلای من، عشق من ،عزیز دلم با کس دیگه ای باشه
بی منظور بودی درست
اما همین بی منظور هم نمیخواستم باشی
نمیخواستم چیزی رو ازم.پنهون کنی
همه چی رو بهم میگفتی
چرا توی این مورد بهم نگفتی؟
چرا توی این مورد سکوت کردی
چرا وقتی پرسیدم انچه باید میگفتی نگفتی
لیلاااااااا
چرا دلم رو آتیش زدی
چرا سوختیم؟
چرا؟؟؟