مجنون از راهے میگذشت.
جمعے درحال خواندن نماز بودند. مجنون از لا بہ لاے نماز گذاران رد شد. جماعت تندو تند نماز را تمام ڪردند. همگے ریختند بر سر مجنون. گفتند بے تربیت ڪافر شدہ اے. مجنون گفت. مگر چہ گفتم. گفتند مگر ڪورے ڪہ از لاے صف نماز گذاران میگذرے. مجنون گفت. من چنان در فڪر لیلا غرق بودم ڪہ وقتے میگذشتم حتے یڪ نماز گذار ندیدم.
شما چطور عاشق خدایید و در حال صحبت با خدا همگے مرا دیدید!!!!!
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |