آدمک
آدمک
آدمک خنده و گریه ات را دیگر
به رخ هیچکس، نکشی
اول راه باشی یا ته اش، آخرشی
میدانی چیست؟
از این زمانه هیچ کسی را
به هیچ ناکجا آبادی
راهی نیست
ابتدا و انتهایشان یکیست
هرکه را که رفته، با آنکه نشسته است
توفیری نیست
آدمک هر چه که گفتند بخند
گوشهایت را کور کن
چشم هایت را لال
بگذار در خام خیال آخر و اول دنیا
خواب ببینند که میخندند
بیدار که شوند، خواهند دید
هم آدمک آن دنیا، خیالی بیش نبود
هم اول و آخر
یا که هر نام که بر آن می نهند
از خوشی بود
هزیان تب زده ای بیش نبود...
تقدیم به یک گل گس!
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |